یک مشت مزخرفات...

همه تفکرات، توهمات، احساسات و کلا مزخرفاتی که توی فکرم و دلم وول می خوره...

۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

فقط گاهی!





دلم تنگ می شود گاهی...
دلم تنگ می شود و تمام نفرت، کینه و خشمم لابه لای این دلتنگی گم می شود.
گاهی...

90/10/8
سپید

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

شاید یک کابوس...



روزهای بودنت مثل یک رویا که نه،
یک کابوس بود!
تلخ، وحشتناک و کوتاه.
کابوسی کوتاه که با همه ی کوتاهی، اثرات سوء خود را برجای گذاشت.
وتا مدتها ترس از هر حضوری حتی کمرنگ، در دلم باقی خواهد ماند...


90/10/5
سپید