یک مشت مزخرفات...

همه تفکرات، توهمات، احساسات و کلا مزخرفاتی که توی فکرم و دلم وول می خوره...

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

شاید یک کابوس...



روزهای بودنت مثل یک رویا که نه،
یک کابوس بود!
تلخ، وحشتناک و کوتاه.
کابوسی کوتاه که با همه ی کوتاهی، اثرات سوء خود را برجای گذاشت.
وتا مدتها ترس از هر حضوری حتی کمرنگ، در دلم باقی خواهد ماند...


90/10/5
سپید

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی