یک مشت مزخرفات...

همه تفکرات، توهمات، احساسات و کلا مزخرفاتی که توی فکرم و دلم وول می خوره...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

جاریِ جاری!

مثل نسیم خواهم وزید در اطرافت، پریشان خواهم کرد خرمن گیسوانت را و لبریزت خواهم کرد از هوای بودنم.
مثل پروانه بدورت خواهم گشت، پر خواهم کشید بسویت و بال بال خواهم زد برای با تو بودنم.
مثل سایه ات همراهت خواهم شد، پا به  پایت خواهم خرامید به هر سو و لحظه ای رهایت نخواهم کرد.

ولی....


نسیم پس از هر وزش خواهد رفت به دور دستها برای یافتن دشتهایی دورتر و وسیع تر!
هر پروانه شمعی روشن تر خواهد یافت برای خود سوزیش!
و هر روزی را شبی تاریک است و تاریکی پایان سایه هاست!

من هم همانند تمامی این ها خواهم رفت، چراکه پایی از برای یکجا ماندن ندارم،
می خرامم، می رقصم، می وزم و می روم.
همچون رود، جاری ِ جاری!

89/5/24
سپید




4 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی