یک مشت مزخرفات...

همه تفکرات، توهمات، احساسات و کلا مزخرفاتی که توی فکرم و دلم وول می خوره...

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

انگار...

حسی تازه و نو را تجربه می کنم این روزها،
حسی فراموش شده!

حسی که بهر قیمتی خود را دور نگه می داشتم از آن!

حسی زیبا و خوشایند و به همان اندازه غمگین کننده و دل آزار.

حسی که تا می توانستم حفظ می کردم دورترین فاصله را با آن.

و اکنون این احساس، این احساس دوست داشتنی خطرناک نزدیک شده به من!
نزدیکتر از همیشه در این چند سال.

و این بار من، منِ گریزان از این گونه احساسات هیچگونه تمایلی را در خود نمی یابم برای فرار و فاصله گرفتن از احساسات خود!
23/1/89
سپید

1 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی