نقاب
چقدر سخته خودت باشی!!!
چقدر سخته کنار زدن نقابی که از بس رو صورتت بوده، یه وقتایی حس می کنی جزیی از صورتت شده!!!
چقدر سخته وقتی دیگه نخوای نقش بازی کنی وقتی که از بس بازی کردی شدی یه پا بازیگر حرفه ای که نقشت رفته تو خونت!!!
چقدر سخته وقتی می خوای احساساتتو بریزی بیرون وقتی از بس کنترلشون کردی دیگه چشماتم چیزی نشون نمی ده!!!
چقدر سخته وقتی یروز می ری جلو آیینه و می بینی این دختری رو که داره نگات می کنه رو نمی شناسی، این لبخندِ الکی برات غریبه است، اون چشمای سیاه داره خیلی چیزا رو ازت پنهان می کنه!!!
چقدر از خودم دور شدم، داره یادم میره خودِ واقعیم چجوری بود!!!
دلم واسه خودم تنگه!!!
می خوام دوباره خودم بشم، تا بیشتر از این خودمو گم نکردم، تا نقابم جزیی از خودم نشده باید بزارمش کنار!!!
روزای سختی دارم، روزهایی در جستجوی خودم!!!
17/12/88
سپید
ارسال توسط Unknown @ سه‌شنبه, اسفند ۱۸, ۱۳۸۸
5 نظر:
در ۱۸ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰:۳۱,
Ar گفت...
نقابو بزار كنار وقتي خودت شدي از خود بودن لذت ميبري و به زحمتي كه كيدي ميرزه
در ۱۹ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۴,
یه دوست ف.ج. گفت...
حست رو می شناسم مث یه جوجه عقاب می مونه که می ترسه پرواز کنه بالاسرش عقایایی رو می بینه که دل اسمونو شکافتن و تو اون اوج تو پروازن . با همه وجودت پرواز می خای ولی می ترسی . اگه بیفتم چی ؟ نکنه نتونم پرواز کنم ؟ تو این لحظه فقط کافیه چشات تو ببندی و بپری پایین هر چه بادا باد . با ترس چشاتو باز می کنی می بینی تو دل اسمون اون اوجی . پایینو نگاه می کنی یه جوجه عقاب رو می بینی که داره نگات می کنه . یه لبخند می زنی می گی یه روزی تو هم چشات می بندی و تو دل اسمونی .فقط بپر همین . خودتو بسپار به اسمون پرمهر. اون بلده به تو پروازو یاد بده .همین حالا بپر
در ۱۹ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۵,
یه دوست ف.ج. گفت...
همین که می گی نقاب کافیه . همین که ببینی پشت این نقابا یکی هست که دلش واسه دیدن خودش تو اینه تنگ شده نقابارو برداشتی . همین که تو با نقابات دو تا شدین نقابی دیگه نیست . هیچ کاری لازم نیست بکنی نقابات برن فقط کافیه نگاهاشون کنی بعد یه باره دیگه تو اینه نگاه کن یه دوست قدیمی داره بت لبخند می زنه تو چشاشو نگاه کن ببین چقدر چشاش خوشگل می خنده .
در ۲۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۸:۴۹,
ترنم گفت...
پیشاپیش سال نو مبارک و سالی پر از شادی داشته باشید
در ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱:۱۹,
sushi :D گفت...
ey bazi gar gerye nakon,ma hamamon bazi garim,soba ke az khab pa mishim neghab be sorat mizanim,yeki moalem mishe o yeki mishe khone bedosh,yeki tarane saz mishe yeki mishe ghazal forosh,kohne neghabe zendegi ta shab ro sorataye mast,geryehaye poshte neghab mesle hamishe bi sedas....
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی