تولد!
تولدی دیگر و زادروزی دگر باره،
با شمردن هریک از این زادروزها عددی است که به عددهای سن افزوده شده و با افزوده شدن این عددها هرسال بیش از سال های پیش بالا رفتن سن به چشم می آید!
***
سالی دگر گذشت بر من که پری کوچکی بودم که شب از یک بوسه به دنیا می آمدم و سحرگاه با همان بوسه می مردم،
پری کوچکی که دلم را آرام آرام در نی لبکی می نواختم...
پری کوچکی که تا چندی پیش از این دیگر غمگین نبودم!
ولی، اکنون...
پریان کوچک سرزمینم مدتی است که غمگینند...
و من که یکی از کوچکترین پریان این سرزمینم می سوزم در این غم و اشکها می ریزم در سوگ مردان و زنان سزمینم که خونشان در پی طلب آزادی اشان ناجوانمردانه و به نا حق ریخته شده.
***
این پری کوچکِ دل خون امسال جشنی برگزار نخواهد کرد برای تولدش.
این پری کوچک آرزوی پایکوبی بس بزرگتر را در دل می پروراند و برای تحقق این آرزو حتی از جان هم خواهد گذشت.
***
امسال در بیست و پنجمین زاد روز تولدم هنگام فوت کردن شمعهای روی کیک تولد، چشم های اشک آلودم را خواهم بست و یک آرزو و یک نفرین را زیر لب زمزمه خواهم کرد:
آرزوی آزادی ایرانم...
و نفرین تمامی سیاه دلان بی رحم برای رسیدن به جزای تمامی خون هایی که به نامردی و نا حق ریخته اند.
تولدم مبارک!
16/11/88
سپید
3 نظر:
در ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۴۵, Yasha گفت...
برقص گويا هرگز مشكلي نيست
1
2
3
dance!! EVery body clop your hands
در ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۳۷, Unknown گفت...
مرسی اولین بازدیدکننده
در ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۰:۲۴, Mental Stripes گفت...
پري كوچك غمگينو خوب مياي . يادش بخير سيصد و شصت :))
تولدت مبارك بازم
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی